می بده که در دادن می یاری هاست
کار این است دگرها همه بی کاری هاست
هیچ آرامش و آسایش و آسانی نیست
در عنا خانه دنیا همه دشواری هاست
به خلاف فقها پیر خرابات منم
که میان ورع و می کده بیزاری هاست
گو ملامت گر بی فایده خود را دریاب
در دل آزاری عشاق گرفتاری هاست
نیک بخت است که بر وی نبود پوشیده
که عقوبت همه مشتق زدل آزاری هاست
درد و رنج و غم و اندوه و ملامت بر دل
بارعشق است و بر او این همه سربار ی هاست
تلخی شربت هجران و ترش رویی صبر
شور بختا که چنین محتمل خواری هاست
هر نزاری چو نزاری نبود بی زر وزور
چه کند زاری و خود پیشه او زاری هاست.